گفت و گو با استاد بهزاد اژدی عضو افتخاری اتاق ایران و امارات/ دوره درخشان تاریخی ایران چگونه کمرنگ شد؟ / هنر اصیل و مبتنی بر بینش، جهانشمول میشود
بهزاد اژدری، عضو افتخاری اتاق ایران و امارات متولد ۱۳۴۸ در اهواز فارغالتحصیل رشته بیولوژی سلولی مولکولی از دانشگاه تهران است. وی دارای مدرک درجهیک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
اژدری از هنرمندان هنر سرامیک است که آثار او فرامرزی و در جهان سرامیک شناخته شده است. او سالها بهعنوان رئیس انجمن هنرمندان سفالگری ایران فعالیت کرده است.
وی علاوه بر کسب چند دوره مقام نخست در دوسالانههای سفال ایران صاحب سه جایزه بینالمللی از یونسکو و WCC (world craft center) میباشد. او عضو آکادمی بینالمللی سرامیک و انجمن هنری Artaxis امریکا میباشد.
با اژدری درباره جهانیشدن آثار هنری و هنرمند، مشکلات حوزه هنر سرامیک در داخل و عرصه صادرات گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
بهعنوان پرسش اول میخواهم از شما بپرسم که چگونه نگاه یک هنرمند میتواند مخاطب جهانی پیدا کند؟
طبیعی است؛ عواملی مانند استعداد و ذوق ذاتی با شرایط و رشد و پرورش و نیز تلاش هنرمند در این مسیر فاکتور اصلی هستند. مانند هر توان دیگری بازده هنری یک هنرمند متأثر از شرایط ذاتی، محیطی و رفتاری وی میباشد. البته به نظر میرسد، معمولاً افراد نسبت به کاری که بدان میپردازند دودسته هستند. گروهی که به حرفه خود به چشم شغل، منبع درآمد مینگرند و آنهایی که فارغ از تبعات مالی نسبت به موضوع موردتوجه خود رفتاری عاشقانه و ماجراجویانه دارند. لوازم و تبعات هرگونه پرداختن به مقوله هنر متفاوت است و از دو وضعیت روانی، عاطفی و بینشی متفاوت حکایت میکند.
به طور طبیعی هنرمند متأثر از فرهنگ و تاریخ زیباییشناختی پیرامون خود تأثیر میپذیرد. هنرمند در فرایند رشد حرفهای خود تجربیات آغازینش را با تأثیر عوامل نزدیک و بیواسطه آغاز میکند که طبیعتاً نتیجهای بسیار مرتبط با محیط خود ببار خواهد آورد. هنرمند در مسیر رشد ذهنی و ارزشگذاری خود انتخابهای مختلفی میتواند داشته باشد. یکی از این انتخابها ماندن در دایرهای از خلق آثار هنری است که بتواند با حلقه آشنایان فرهنگی و جغرافیایی خود همزبان شود. پارهای دیگر از هنرمندان به دلیل شرایط خاص فکری و یا بینش خود به این حد از طرحافکنی و ایدهپردازی رضایت نداده و به دنبال کشف تضادها و بالطبع مخاطبان نو هستند. ازاینرو معمولاً زمانی موفق خواهند شد که بتوانند به یک زبان جهانی اما شخصی دست یابند. هنرمندی که بتواند با طیف وسیعتری از مخاطبان در جهان وارد گفتوگو شود طبعاً هنرمند موفقتری است.
آشنایی هنرمندان با تئوریهای روانشناختی، فلسفه، جامعهشناسی و سایر اطلاعات و آگاهیهای دنیای امروز میتواند کمک بزرگی در جهت جهانیشدن هنرمند باشد. تأکید و تکیه بر مسائل مهم انسان فارغ از نژاد و جغرافیا و انتقال هنرمندانه مفاهیمی در این زمینهها موجبات توجه گروههای مختلف فرهنگی و جغرافیایی را فراهم میآورد. هرچه هنرمند بتواند در پرورش اثر خود به نکات مشترک جهانشمول روانشناختی و مسائل انسان بپردازد، توانسته است پیوندهای بیشتری با جهانی فرا وطنی برقرار سازد.
آثاری که خود را در محدوده زیباییشناسی بومی و نیز مسائل خرده فرهنگی جا میدهند، نمیتوانند مخاطبان جهانی داشته باشند.
محیط خانوادگی و رشد شما چه تأثیری بر شما گذاشته است؟
رشد در محیط خانوادگی که هنر برایشان مهم و ارزنده بوده است تأثیر شگرفی در مراحل اولیه رشد شخصیام داشته است. نقاشی، ادبیات، سینما و موسیقی بهعنوان ارکان زندگی خانوادگی ما شناخته میشدند. خواهران و برادران بزرگتر هریک در عرصهای و نه الزاماً به شکل حرفهای مشتری و دلبسته هنری بودند بنابراین گفتمان غالب و امکان مهیا برای پرداختن و یا تأثیرپذیری به هنر همیشه فراهم بوده است.
سه امکان اصلی برای من محتمل بود، یکی فضای تفکر فلسفی و اندیشهای، دوم فضای اشتغالات علمی و سوم فضای لطیف فرهنگی و هنری و البته که هر سه فضا بهنوعی تأثیر خود را بر شیوه نگاه و تعامل من با پیرامونم بر جای گذاشت.
شما رشته تحصیلی بیولوژی سلولی و مولکولی انتخاب کردید که رشتهای عمیقاً علمی است اما سر از وادی هنر سرامیک در آوردید که اتفاقاً در این عرصه بسیار هم موفق بودهاید، چگونه این انتقال اتفاق افتاد؟
بله همانطوری که عرض کردم علم و فلسفه هم از دلمشغولیهای اساسی من بوده است در فضای آن روزهای جنگ و کمبود امکانات و جهتدهی ارزشهای پیرامونی مبنیبر اهمیت تحصیلات علمی بر ارزشهای هنری وارد دانشگاه تهران در رشته بیولوژی سلولی و مولکولی شدم اما همچنان هنر برایم تکیه گاهی امنتر و آرامشبخشتر بود و من بیش از درسهای دانشگاهی به دلمشغولیهای هنری و فرهنگی آن وابسته بودم.
اما به پیشنهاد استاد عزیزم خانم دکتر حورا سپهری که در آن روزها استاد فیزیولوژی من بودند و با تشویق و دلگرمی ایشان و حمایت بیدریغ مادرم انتخاب نهاییام هنر شد.
برای حضور در بازارهای جهانی آثار هنری، هنرمند ضمن بیانی جهانشمول میبایست صاحب ذائقه و امضای شخصی هم باشد شما چگونه به این تجمیع رسیدید؟
همانطور که میدانید انسان حیوان قصهگوست. قصهها از گذشته، حال و آینده انباشتهاند. تاریخ و اسطورههای تاریخی آرزوهای دیرینه انسان را بازگو میکنند. ما در هر بار قصهگویی از رنجهایی که میآزاردمان و یا شادیهایی که خوشنودمان میکند به شیوههای متعددی سخن میگوییم. قصهگویی به نظر من وسیعترین امکان برای فهم یا مفاهمه است ازاینرو من قصهگویی را بهعنوان فرصت بیان هنری خود را انتخاب کردم یا بهتر بگویم بدون اختیار آن را برگزیدهام یا بدان متوسل شدهام. درک سختترین مفاهیم از طریق قصهگویی امکانپذیر است و مهمتر آنکه میتواند گروههای سنی، جنسی ،سواد آموخته و بیسواد، قومی، نژادی، جغرافیایی و غیره را پوشش دهد، ازاینجهت قصهها نسبت به سایر فرصتهای انتقال پیام کاراتر و عمومیترند. اما زیباییشناختی مؤثر و نیز طعم بخشی به قصه از تواناییها و ویژگیهای فردی هنرمند تغذیه میشود. اینکه یک هنرمند بتواند با خلق گونهای ارزشهای زیباییشناختی شخصی، توجه مخاطبان را به خود و آثارش جلب کند، یک امتیاز است.
هنرمند شاید برخلاف فیلسوف به دنبال مخاطب خاص نمیگردد. همه جامعه مخاطب پیام هنرمند محسوب میشوند اما فکر کنیم چگونه میتوان یک موضوع مهم در زمینه سیاست، فلسفه اخلاق، محیط زیست و ... را با تودهها در میان گذاشت بدون آنکه متوسل به ادبیات تخصصی هرکدام از حوزهها شد. هنر در اینجا راهگشاست هنر از طریقی غیر از طرق شناختی هر حوزه میتواند مفاهیم تخصصی را برای عموم قابلفهم کند و جامعه را با ایدههای فلسفی جامعهشناختی روانشناختی و ... آشنا سازد.
البته ایده "هنر برای هنر" هم طرفدارانی دارد که البته من از آن دسته نیستم. هنر میبایست در خدمت زیست سعادتمند بشر باشد. هنر باید بهگونهای متجلی گردد که قابلیت زیستن با مخاطب را فعالانه مهیا کند. هنر با بیان پیچیده و غامض کاربرد دیگری دارد که صدالبته بسیار کم مخاطب است. امروز جهان با بحرانهای متعددی روبروست و هنر بهعنوان تنها زبان مشترک و قابلفهم همه ابناء بشر بهترین محمل برای انتقال ایدههاست. ممکن است همه نتوانند هشدارهای تخصصی دانشمندان اکولوژیست را درک کنند اما هنرمندان میتوانند با زبان هنر چالشها و خطرات زیستمحیطی را به طیف وسیعی از انسانها منتقل کنند و آن را برای حل مسائل برانگیزانند. یکی از تجربیات شخصی خود من در نمایشگاه اخیر انتقال ساده و راحت مضامین مهم روانشناسی فردی و اجتماعی زن سنتی ایرانی در گذر از سنت به مدرنیته بود.
این موضوع از موضوعات پیچیده و بسیار طویل و عریض در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی است .از نوع برخورد مخاطبان با آثارم که از طبقه متوسط جامعه محسوب میشدند بهخوبی میتوانستیم متوجه انتقال پیام اثر بشویم بدون آنکه مجبور باشیم به اصطلاحات تخصصی و پیچیده متوسل گردیم و این شگرد هنر است.
برویم سراغ مفاهیم و موضوعات موردعلاقه شما، نشانهها و سمبلهایی که از آن در بیان هنری استفادهی متعدد کردید، اسب یکی از این سمبلها است. اسب را به چه معنا بکار میبرید؟
همانطور که میدانید اسب حیوان تمدنساز بوده است. مهاجرت اقوام بهعنوان یکی از ارکان ساخت تمدنها به کمک اسب ممکن شده است .علاوهبرآن از این حیوان بهعنوان سمبل حرکت ومهاجرت به دنیای آخرت هم استفاده شده است. گواه آن ریتون های اسب جای گذاشته در قبور پیشازتاریخ است.
علاوه بر علایق شخصی خودم به این حیوان و زیباییشناختی منحصربهفرد آناتومی آن از آن بهعنوان سمبلی از سفر زندگی بهره بردهام لذا هرجا اسبی با سواری در موقعیتها و وضعیتهای مختلف در آثارم مشاهده میشود، اشاره به مرکب زندگی داشتم.
دلیل افول دوران درخشان تاریخی سرامیک ایران چه بود؟ چرا این افول در تاریخ سرامیک چینی رخ نداد؟
همانطوری که میدانید دوران پرشکوه سرامیک ایران از سلسله صفویه شروع به افول کرد دلیل تاریخی آن واردات محصولات سفید پخت چینی با قابلیتهای سختی و شفافیت بالا به کشور بود. این آثار هم به لحاظ اقبال حکومت و اشراف و هم به دلیل بالاتر بودن کیفیت لعاب آن مورد استقبال واقع شدند و توانستند در رقابت با محصولات ایرانی که طبیعتاً از متریال بومی در ساخت آنها استفاده میشد، سبقت بگیرند.
در دوران قاجار این روند با سرعت بیشتری ادامه یافت. کالاهای سرامیک پخت بالا با فرایندهای ساخت صنعتی که محصول انقلاب صنعتی در غرب و رشد تکنولوژی بود رقیب بلامنازعه کالاهای سرامیکی ایرانی شد. بسیار روشن است که در چنین شرایطی کالای با کیفیت بالاتر و قیمت پایینتر میتواند صنعتگر و یا هنرمند را از تولید وارهاند. انقلاب صنعتی در غرب و جوامع پیشرفته، واردات بی رویه محصولات سرامیکی با کیفیت بالا جان سرامیک بومی را گرفت و نفسش را به شماره انداخت. در کشوری مثل چین که دارای سابقه طولانی و مهمی در صنعت و هنر سرامیک است مسئله بهکلی فرق دارد. همانطور که میدانیم هزینه ساخت بزرگترین و پرهزینهترین پروژه بشری در طول تاریخ یعنی دیوار چین از مالیات بر تولید و صدور محصولات چینی ساخت شهر تاریخی جنیگ دژن تهیه شده است.
این مسئله بهخوبی روشن میکند که در کشوری که تولید یکگونه از محصولات چینی نقش حیاتی و پررنگی را بازی میکند، حفظ و توسعه و مراقبت از آن تا چه حد میتواند برای دولتمردان حاکمان و مردم سرنوشتساز باشد. عدم توجه حاکمان و سلاطین وقت در ایران به صنایع و هنرهای بومی و اصیل موجب تضعیف و یا حتی نابودی بسیاری از آنها شد. همین امروز هم با این مشکل روبرو هستیم و قاعده و قانونی را برای کنترل واردات و در نتیجه تضعیف صنایع داخلی نداریم. در مورد سرامیک خوب می دانیم که ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی درخشان آن در کشور پایه و سکوی بلندی میتواند باشد تا بهعنوان صنعت پایه قابلگسترش و ارتقا باشد. ایران هماکنون دومین تولیدکننده سرامیک بعد از چین در جهان است.
پس از انقلاب و شروع دوره جدیدی از تغییر زاویه نگاه اندیشمندان و هنرمندان به ثروتهای تاریخی و فرهنگی، عدهای از هنرمندان شروع به نوزایی هنری بر اساس گذشته پربار فرهنگ خودی شدند. یکی از این عرصهها هنر سرامیک بود. شیب رشد هنر سرامیک در ایران در ۳۰ ساله اخیر علیرغم مشکلات فراوان چه به لحاظ کمی و چه لحاظ کیفی شیب تندی است. اگر وقفههای چندین و چندساله در برگزاری دوسالانه هنری سرامیک ایران به وجود نمیآمد، اکنون دوسالانه ملی سرامیک ایران قدیمیترین دوسالانه سرامیک جهان محسوب میشد. ماه گذشته یازدهمین دوسالانه سرامیک ایران به پایان رسید.
برای احیا و افزایش سهم ایران در بازار سرامیک داخل و خارج چه باید کرد؟
همیشه دو عامل فرهنگی و حمایت دولتی (سیاستگذاری صحیح) در همه امور نقش تعیینکنندهای دارند. آموزش فرهنگ استفاده عمومی از محصولات سرامیکی و به تبع ایجاد نیاز یک عامل مهم برانگیزه تولیدکنندگان و رقابت سالم است. رجوع به داشتههای فرهنگی و استفاده از بنیانهای زیباییشناسی آشنای وطنی و خودی تأثیر بسیار زیادی در اقبال سرامیک ایرانی برای مصرفکننده داخلی خواهد گذاشت. کنترل واردات محصولات خارجی، سیاستهای درست گمرکی، حمایتهای وسیع از تولیدکنندگان این عرصه و مهمترین عامل یعنی آموزش سرامیک از مقطع ابتدایی تا عالی و رشد پایههای علمی و فنی آن میتوانند انقلابی در جایگاه فعلی سرامیک برپا کنند. اگرچه سرامیک در بخش هنر و صنایعدستی موضوعی متفاوت از سرامیک با رویکرد صنعتی و کاربردی دارد اما این دو حوزه به شدت وامدار هم بوده و ارتقاء هر یک بدون دیگری نقص محسوب شده و به کمال نمیانجامد. آموزش همگام هنرو صنعت سرامیک بهعنوان دو بال پرواز آن ضروری است. در هزاره سوم که به نام "هزاره سرامیک" نامگذاری شده است، لازم است تا بار دیگر به اهمیت ویژه و سرنوشتساز این ماده در آینده حیات بشری توجه کرده و به این ماده سبز بیش از سایر مواد خام توجه کرده و ارج نهیم.
تا کنون برای این پست دیدگاهی ثبت نشده است.